جدول جو
جدول جو

معنی بش طاغ - جستجوی لغت در جدول جو

بش طاغ
نام قسمت شمال شرقی سلسلۀ جبال قفقاز است که با یک رشته تلال با سلسله جبال البرز ارتباط می یابد. دارای آبهای معدنی فراوان است و در دامنۀ آن اسبهای خوب پرورش می یابد و ازین رو بطلمیوس این نقاط را ’هیلپیق’ یعنی جبال اسبی نامیده است. (قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شش طاق
تصویر شش طاق
خیمۀ بزرگ شش گوشه، نوعی خیمه، سراپرده، شش خان، برای مثال فلان شش طاق دیبا را برون بر / بزن با طاق این ایوان برابر (نظامی۲ - ۲۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
(بِ بُ)
دهی جزء دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی)
لغت نامه دهخدا
قریۀ بزرگی است در ساحل بغاز استانبول و بمنزلۀ محله ای از شهر قسطنطنیه بشمار است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
نوعی از خیمۀ پادشاهی. (ناظم الاطباء). شش خان و شش خانه. (از آنندراج). نوعی ازخرگاه پادشاهی است. (خسرو و شیرین نظامی چ وحید ص 268). خیمۀ خاص سلطنتی. (یادداشت مؤلف) :
فلان شش طاق دیبا را برون بر
بزن با طاق این ایوان برابر.
نظامی.
جهاندار مهین خورشید آفاق
که زد بر فرق هفت اورنگ شش طاق.
نظامی.
جهت شش طاق او بر دوش دارد
فلک نه حلقه هم در گوش دارد.
نظامی.
، کنایه از آسمان است:
زآن گوهر و نافه چرخ شش طاق
پرزیور و عطر کرده آفاق.
نظامی.
بسی گشتم درین خرگاه شش طاق
شگفتی ها بسی دیدم در آفاق.
نظامی.
من آن ابرم این طرف شش طاق را
که آب از جگر بخشم آفاق را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
در موقعی که کسی (مانند درویش معرکه گیر یا شعبده باز) بدشمنان دین لعنت فرستد شنوندگان میگویند: (بش باد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بش باد
تصویر بش باد
((بِ))
در موقعی که کسی به دشمنان دین لعنت فرستند، شنوندگان می گویند، بیش باد
فرهنگ فارسی معین
دست نخورده، بی لکّه
دیکشنری اردو به فارسی